نویسنده: عجاج نویهض




 

مقصود ما در این جا آن نیست که از فرقه های یهودی که پس از بازگشت از اسارت تا زمان ظهور مسیح پدید آمدند سخن بگوییم؛ زیرا این موضوع خارج از هدف بحث فعلى ماست، بلکه منظور اشاره ای اجمالى به این فرقه هاست در حدّی که نیاز ما را در زمینه ی موضوع بحث برآورد.
اینها فرقه هایى هستند که دارای نفوذ بودند و نام آنها بارها در انجیل آمده است. قدرت تأثیر این فرقه ها موجب شد که برخى چیزها به پس از روزگار مسیح منتقل شوند و زمانى دراز باقى بمانند.
1- صدوقیان: این فرقه را احتمالاً بدان سبب صدوقیان مى گویند که نخستین پیشوای آنها «صدوق» یا «صادوق» بود. درباره زمان پیدایش این فرقه اختلاف است، اما نظرى که زمان ظهور این فرقه را دوره ی جانشینان اسکندر می داند نرجیح دارد. یهودیها روزگاری تحت حاکمیت بطالسه ی مصر بودند و زیر حکومت سلوکیهاى سوریه. آنها از تمامى این حکومتها عذابى را چشیدند که مستحق آن بودند. نکته ی قابل توجه در این فرقه- که از طبقه ی کاهنان و کاتبان و نیز یهودیان متمایل به آشتى و سازش با رومیها تشکیل می شد- عقاید گرایشهای آن است:
- اولاً: صدوقیان هیچ یک از گفته های مشایخ و کاتبان را که خارج از وحی مدوّن در اسفار تورات بود، قبول نداشتند. آنها در انجمن سنهدرین نمایندگانى داشتند که کمتر از بیست عضو (از هفتاد عضو) بود.
ثانیاً: صدوقیان از اسفار تورات فقط به اسفار پنجگانه ی موسى ایمان داشتند. آنها از این لحاظ با «سامریان» در یک ردیف هستند؟ زیرا هر دوی آنها تنها اسفار پنجگانه ی موسى را قبول دارند.
ثالثاً: صدوقیان به رستاخیز و قیامت اعتقاد نداشتند و زندگى را منحصر به همین حیات دنیوی مى دانستند. جاودانگى روح در نظر آنان یک عقیده ی بی اساس بود. به وجود فرشتگان نیز اعتقادی نداشتند. مى گفتند انسان آزاد و مختار و خالق افعال خویش است. اگر این عقاید را دقیقاً تجزیه و تحلیل کنیم روشن مى شود که صدوقیان مقدار زیادی از آنها را بر پایه ی فلسفه ی اپیکور یونانی بنا کرده اند. اپیکور لذت را اساس خوشبختى انسان و معیار اخلاق مى دانست. این فلسفه بعدها دچار انحطاط شد تا جایى که پای شهوات و تمایلات جسمی به آن باز شد. یوسفوس، مورخ نامدار یهود در قرن اول بعد از میلاد، معاصر صدوقیان بود. صدوقیان گرچه شمار اندکى را تشکیل مى دادند، اما مردمانى ثروتمند، مرفّه و در جامعه سرشناس بودند. تقریباً نه قرن بعد، از این فرقه فرقه ی دیگری در بغداد روزگار عباسى رویید به نام قرّائیم.(1) اینها به تلمود اعتقاد ندارند. هم اکنون در اسرائیل بخش اشغالى فلسطین- گروهى از این فرقه وجود دارند که از لحاظ تعصّب نسبت به آیینهاى دینى و روز سَبت شهره اند و هر از چند گاهى مطبوعات درباره آنها خبرهایى را به چاپ مى رسانند که بیش از پیش امور سیاسى و اعتقادى آنها را روشن مى سازند.
2- فریسیان: اینها نقطه ی مقابل صدوقیان هستند. شمارشان بسیار بود و بسیاری کرسیهاى سنهدرین را در اختیار داشتند. اکثر علماى یهود از این فرقه و قسمت اعظم «کاتبان» به آنها وابسته بودند. علاوه بر تورات، مطالب خارج از دایر بر وحى را نیز قبول داشتند و دلیل فراوانی اساطیر و افسانه ها در بین اینها همین نکته است. فریسیان با افتخار خود را حافظ شریعت موسى مى دانستند و در این زمینه به نحو افراط آمیزى تقیّد و تعصّب نشان مى دادند، تا جایى که در رفتارهاى روزمرّه و نشست و برخاستهاى خود و سایر کارهایى که انجام مى دادند غرق در مظاهر نادرست شدند. قشریگرى و پایبندى به ظواهر چنان آنان را در خود غرق کرد که دل و دیده آنها کور شد. حضرت مسیح از دست اینها رنجها کشید که داستان آن در اناجیل بتفصیل آمده است. آن حضرت از این عده بارها با صفت «ریاکاران» یاد نموده و به گورهاى گچى مانندشان کرده است. با این حال، رنجى که عیسى از صدوقیان کشید کمتر از رنجى نبود که از فریسیان متحمل شد.
نام «فریسیان»(2) خود نشانگر ماهیت آنها و عقایدشان است؟ زیرا این عده به سبب افراط در مظاهر نادرست و دروغین به صورت جماعتى جدا از توده یهود یا ملت درآمدند.
براى کسب اطلاعات بیشتر درباره این دو فرقه و سپس فرقه ی «عشاریم» در زمان حیات حضرت مسیح، مى توانید به انجیل مراجعه کنید. پولس رسول، پیش آن، جزء فرقه ی فریسیان بود.
فرقه هاى دیگری نیز هستند که نسبت به دو فرقه ی مذکور از جایگاه و منزلت پایین تری برخوردارند.
3- اسینیان یا مغتسله: اسینیان یکى از فرقه هاى یهود است که با دو فرقه ی یاد شده در یک صف قرار نمى گیرد. پیروان این فرقه بدور از شهرها، در غارها و لابلای صخره ها، نزدیک بحرالمیت، و به صورت مجرد زندگى مى کردند. نظام عبادى خاص و دقیقى داشتند که بر سختگیرى و اطاعت مبتنى بود. شمار آنها به چندهزار نفر مى رسید و در قرن اوّل میلادى، همزمان با تخریب قدس به دست رومیها، منقرض شدند. از جمله ویژگیهاى نظام آنها این بود که از یاد کردن سوگند و تقدیم ذبیحه و قربانى سرباز مى زدند. تاریخنگار یهودى، یوسفوس، با این فرقه معاصر بوده و از آنها یاد کرده است. گفته مى شود که این مورخ مدتى در میان اسینیان به سر برد و با آنها زیست و سپس از ایشان جدا شد. فرقه ی یاد شده صبغه ی سوسیالیستى داشت.
4- هیرودیان: منسوب به هیرودیس، پادشاه یهود است. این پادشاه اصلاً ادومى بود نه یهودى. در آن زمان این روم بود که حاکم را تعیین مى کرد. از این رو، یهودیها على رغم آن که هیرودیس به منظور جلب رضایت آنها هیکل را به نحو بسیار باشکوهى ساخت و براى استحکام بخشیدن به آن و تزییناتش بیش از چهل سال زحمت کشید، از او ناراضى و عصبانى بودند (چون با پول و پشتیبانى روم پادشاهى رسیده و دست نشانده آن بود-م). هیرودیس به لحاظ نژاد ادومى خود «نیمه عرب» به شمار مى رفت و مادرش بانویى از عربهاى نبطى بود. هیرودیها فرقه اى سیاسى، نه مذهبى، و نماینده گرایش رومى و جریان «جذبگرا» بودند، درست برعکس آن چیزى که عزرا و نحمیا اندکى پس از بازگشت از اسارت به آن فرا مى خواندند. در عهد هیرودیس حضرت مسیح ظهور کرد. فریسیان با هیرودیها دشمنى مى ورزیدند. اگر هیرودیها امروز بودند و با «دانشوران صهیون» دیدار می کردند یقیناً با آنها به مخالفت و جنگ برمى خاستند.
5- جلیلیان: اینها پیروان شخصى هستند به نام یهوداى جلیلى (منسوبه به منطقه ی الجلیل). این شخص در زمان سرشمارى موالید که در انجیل به «پذیره نویسى» موسوم است، شورشى به وجود آورد و عده اى از او پیروی کردند. او می گفت: یهودیان را پادشاهی جز خداوند نیست.(3)

پی نوشت ها :

1- Qaraim یا Karaites (یعنى قرائت کنندگان کتب مقدسه ی قدیم). فرقه اى یهودى که در نیمه ی دوّم قرن هفتم میلادی در بابل (ببن النهرین) برآمد و با تفسیر تلمودی تورات سخت مخالف و هدفش بازگشت به تورات بود. نهضت قرائیم از قرن9م. تا قرن 12م. رونق داشت. ولى از قرن 12 م. به بعد عده پیروان آن کاهش یافت. مؤسس این فرقه عانان بن داود (anene'bne davud) است. نامش را عنان(anan) هم نوشته اند ولى درست همان عانان است- م.
2- فریسیان مشتق از پروشیم، به معناى جدایى طلب، است-م.
3- البته برخی منابع، تا 29 فرقه برای یهودیت برشمرده اند. برای اطلاع بیشتر به سایت www.tahoordanesh.com در مقاله ای با عنوان «فرقه های مختلف دین یهود» مراجعه کنید.(راسخون).

منبع مقاله: نویهض، عجاج. (1387)، پروتکل های دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم(1387).